اعتقادوباور
فرمائید هاشمی رفته است، دیگر هم برنمی گردد! باور
فرمایید هاشمی رفته است،
مرجع اخبار رسمی
پایگاه خبری و تحلیلی
دیگر نیز برنمی گردد! خبرنامه جمهوری اسلامی در مقاله ای به خودکار ضیاءمرتضوی نوشت:اسماعیل فرزند گرانقدر امام صادق(ع) جوانی بس شایسته و مسئله علاقه بابا بود و حرف از امامت او رفته بود و چنین تصوری وجود داشت که وی جانشین پدر خواهد شد، ولی وی در بازه حیات پدر از جهان رفت و امام(ع) پس از مرگ وی تا مراسم تدفین رفتاری ویژه داشت .
*حضرت که پیشبینی میکرد با توجه به جایگاه فرزندش اسماعیل، در آتی برخی برای اهدافی که دارند، درگذشت اسماعیل را انکار کنند، به امور همگانی در بهخاکسپاری اسماعیل بسنده نکرد، بلکه برای تاکید بر فوت او؛ از جمله، چنان که روضه خوان صدوق قصه کرده، چند نفر از شخصیتهای شیعه را فراخواند و عده دیگری هم آمدند و به سی نفر رسیدند و حضرت فرمان داد پارچه را از صورت اسماعیل کنار زدند، خود پیشانی و چانه و گلوی فرزندش را در دو مرحله بوسید و چهره فرزند را به یکیک آن مجموعه نشان بخشید و اقرار و مدرک گرفت که اسماعیل فوت کرده می باشد و این عمل را وقتی که او را در قبر گذاشت هم تکرار کرد .
با این حال، پس از شهادت امام صادق(ع)، برخی مرگ اسماعیل را انکار کردند و غایب بودن او را مطرح ساختند و جمعی نیز پذیرفتند! و اکنون گویا توهم تکرار این زمان از تاریخ، برخی را نگران کرده است!
*اکبر
هاشمی بهرمانی، دارای شهرت به آیتالله هاشمی رفسنجانی فرزند حاجمیرزاعلی، متولد روستای بهرمان رفسنجان، به شماره شناسنامه 308 که در این مرزو بوم زمانی در شمار هسته پنجنفره و برگزیده اول امامخمینی برای شورای انقلاب، مشتمل بر وی و عالمان مجاهد مطهری، بهشتی، موسوی اردبیلی و باهنر، رحمهالله علیهم، بود و مدتی فرمانده مبارزه و سالیان مدیر مجلس شورای اسلامی و دو زمان رئیس جمهوری و سالیان مدیر مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در غروب روز 19 دی 1395، هنگام شنا، چنان که اعلام شد، مبتلا سکته یا ایست قلبی شد و در 82 سالگی درگذشت؛ آن هم در استخری کوچک که بیست سال پس از موفقیت انقلاب اسلامی ساخته گردیده بود و برخی از سر وظیفهشناسی شرعی آوازه دادند که استخر فرح بوده است!
آقای هاشمی درگذشت و رهبری نظام، حفظه الله، هم که او را دوست 59ساله خود خواند، بر لاشه او «نماز میت» گزارد؛ لاشه ایشان نیز پس از تشییع در کنار پیشوا و خواسته خویش امامخمینی و در کنار دوست صمیمی و باوفای خود سیداحمد خمینی، به خاک سپرده شد و تا آنجا که سراغ داریم هیچ کسی در اصل فوت وی شک نکرده است؛ نه کسی در رابطه وی مانند جناب اسماعیل فرزند امام صادق(ع)، ادعای غایب بودن و «ظهور» دوباره کرده و نه کسی درباره او نظیر گفته محمود احمدینژاد درباره هوگو چاوز، قسم «رجعت» او را داده و خیر دانش بشری میتواند دوباره وی را زنده سازد!
*با این اکنون در این ایام که دومین سال درگذشت قطعی آقای هاشمی رفسنجانی سپری میگردد و بهرغم این که ایشان صحنه را ترک کرده و ذیل خاک آرمیده است، شاهد رفتارهایی در رابطه آن مرحوم هستیم که نشان میدهد بیان کننده برخی نگران زنده بودن و ظهور دوباره ایشان هستند! یعنی در شرای «آنان» در 1300 سال پیش، پس از فوت جناب اسماعیل، حیات وی را ترویج کردند تا آن را دستاویز بعضی هدف ها و مطامع خود قرار دهند، «اینان» نگران آنند که بهرغم آن همگی نشانه و شواهد بر فوت و تشییعجنازه آقای هاشمی، ایشان همچنان زنده باشد و باقی در صحنه یا دوباره به صحنه برگردد و مزاحم آنها باشد! این می باشد که به آن رفتارهای ناشی از حس «وظیفه شرعی» که در برهه زمانی حیات آن مرحوم، نسبت به وی و نزدیکانش کردند و کموبیش میدانیم و هم به آن همه بیاعتنایی در رسانهای که با بودجهای سرسامآور از بیتالمال عمومی اداره میشود، بسنده نمیکنند و در آستانه سالگرد درگذشت ایشان، از یک سو به نام فیلم مستند که لابد می بایست مستند به حقایق باشد، با تحریفنامه «هاشمی زنده است» به استقبال آن میروند و صحبت ستایشآمیز امامخمینی در رابطه وی را غیرمستقیم به سخره میگیرند، و ازسوی دیگر به صراحت، در آن شهر که دیدیم و احتمالا برای آزمودن و تعمیم بعدی آن، از پشت بلندگوی تظاهرات همگانی و طبعا با بهرهجستن از اموال عمومی، شعار «مرگ بر هاشمی» و دو خدمتگزار شناختهشده دیگر راز میدهند تا حاضران کلیه بشنوند و تکرار کنند و به ثواب انجام «وظیفه شرعی» برسند .
*در
شهر قم که خاستگاه شخصیت روحانی آن مرحوم است، اجازه نصب یک پارچهنوشته هم برای اعلان برگزاری یک همایش محدود در یک کناره شهر و در محیطی دربسته و کنترلشده نمیدهند و حتی برخی مسئولان با شخصیت بهرغم هماهنگی و قرار و اعلان قبلی، به هر عامل از شرکت و سخنرانی عذر میاورند و آن دیگری نیز خطاب به عده فراوانی از علما و فضلا با عصبانیت مینویسد که «قرار است یک سری همایش و به بازه زمانی تعدادی سال با محوریت آقای هاشمی رفسنجانی برگزار شود؟ و برگزاری این همایشها را سبب ساز تحریک احساسات و موجب پیدا شدن دوقطبی کاذب در قم میشمارد»! بگذریم که حتی سال گذشته هم که یک مسئول محترم فرهنگی -جزاهالله نیکی الجزاء-، در قم، سالن پایین مدیریت خویش را در اختیار همایش بزرگداشت سالگرد رحلت آیتالله هاشمی گذاشت، به چه شکل پایین فشار و حمله این و آن قرار گرفت!
*اینها همگی نشان میدهد که مرده هاشمی رفسنجانی هم این قوم را آزار می دهد یا این که از زنده بودن وی اندوهگین و نگران می باشند و گرنه «مرگ بر مرده» اعلام کردن که عاقلانه نمی باشد .
این میباشد که این عبد طلبه و نگارنده ضعیف به سهم خویش میخواهد اطمینان حافظه دهد که «هاشمی رفسنجانی صد رد صد رحلت کرده است؛ لطفا اعتقاد و باور کنید!»
*پس
این همه نگرانی و واهمه از چیست؟ و چرا در برگزاری یک مجلس یادبود یا همایش و تجلیل از آن شخصیتی که دهها سال از قدمت خود را پیش و پس از انقلاب، صرف سرویس به علم و فرهنگ وتمدن و سیاست و اقتصاد و ترقی این سرزمین کرده مانعتراشی میشود؟ درصورتی که این عالم مجاهد و این بزرگمرد خردمند، هیچ خدمتی در دهها سال عمر سراسر خدمت خویش نداشت جز به عبارتی اقدام خردمندانه در بهرهجستن از عقلانیت و نفوذ کلمه و واژه خویش در احیای اسم صدیقه کبرا(ع) و نشان دادن جای قریه فدک در مرزوبوم وهابیتزده حجاز و نوشیدن مومنانه از آب آن و تصویب دوباره روایت پرغصه بانوی آب، سلامالله علیها، در تاریخ، آیا جای شرمندگی نمی باشد که اشخاصی از رمز شم «وظیفه شرعی» پس از مرگ وی هم آن گونه که اشاره رفت، به جای سلام و سلام، شعار «مرگ» بر او سر دهند و با سکوت تاییدآمیز دیگران روبهرو شوند؟! و اشخاصی به حرمت نگاه برخی تنگنظران بهانهجوی واقعی یا خیالی، اذن تبلیغ از یک همایش که اتفاقا برخی مسئولان در آن حرف میگویند ندهند؟ *به هر حال، آنچه به فرد آیتالله هاشمی رفسنجانی برمیگردد این میباشد که خیر آن روز که مخالفانِ او را دشمن پیغمبر(ص) شمردند، بر راستی شخصیت وی چیزی افزوده شد و نه آن روز که صلاحیت او را برای خدمتگزاری در نظامی که خویش از بنیانگذاران آن بود، رد کردند، چیزی از حقیقت شخصیت او کاسته شد و خیر این روزها که با مجلس خاطره و بزرگداشت او نامهربانی میشود و مقابل وی شعار داده میشود، پرونده سرویس ها وی در پیشگاه آفریدگار سبک میگردد و خیر در چشم و دل مردم دوستدار او با این حرکات خللی پدید میآید .
* ولی آنچه به معارضان ثابتقدم آقای هاشمی رفسنجانی بر می شود این است که در صورتیکه نگران زنده بودن یا این که زنده شدن آن مرحوم هستند، مطمئن باشند این نگرانی بیجاست و ایشان حتما فوت کرده هست و به هیچ وجه راهی برای زنده شدن و برگشتن ایشان وجود ندارد! و در صورتیکه بهرغم اذعان به فوت ایشان، خدایناکرده حسادت و خشم و کینه گذشته نمیگذارد آرام باشند، شیوه آن میباشد که کارایی کنند خود را معالجه نمایند و خویش و جامعه را از رذیله «حسادت و کینهجویی» خلاص کنند؛ تا نه عرض خود ببرند و نه مایه زحمت سایرافراد شوند و در صورتیکه منشاء نگرانی آن ها باور جامعه به زنده بودن «اندیشه و سلوک هاشمی رفسنجانی» میباشد و آن را به گمان خود ناسازگار با انقلاب و نظام و مصالح جامعه یا این که مخالف منافع خویش می دانند و در پی «تحقق» مرگ آن یا این که «اثبات» مرگ آنند، باید بدانند که اولا این گونه رفتارهای آنها از قضا به خیر نشان میدهد که «هاشمی رفسنجانی کماکان زنده و پایدار است» و نیک بدانند که «این روش و روش کج آنها را به مقصد نمیرساند» و به عبارتی دسته که در گذشته، به انگیزه خویش در از بین بردن تفکر و سلوک هاشمی رفسنجانی به ویژه آنچه مربوط به سالهای آخرین زندگیاش بود و بهرغم همگی خردههایی که میتوان بر آن گرفت و به نقد آن نشست، نتوانستند برسند، درحال و آینده نیز نخواهند توانست و «هاشمی رفسنجانی بهرغم اینکه زنده نیست، زنده است» و زنده خواهد ماند چه «خارج از دید»! بماند و چه نماند .
مرجع اخبار رسمی
پایگاه خبری و تحلیلی
پایگاه خبری...
ما را در سایت پایگاه خبری دنبال می کنید
برچسب : پایشگر,خبر,تازه ترین اخبار ایران و جهان, نویسنده : alipour paieshgar بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 17 دی 1397 ساعت: 12:03